الحوثیها
الحوثیها، گروه شیعه زیدی در شمال یمن در استان صعده هستند. این گروه به «بدرالدین الحوثی» منسوب بود و در سالهای دهه ۸۰ تشکیل شد. آنان برای گرفتن حقوق شیعیان ۶ بار با حکومت صالح جنگیدند. الحوثیها به محدود بودن فعالیتهای دینی، سیاسی و تلاش برای نابودی فرهنگ و باورهای زیدیها از سوی دولت و سیاستهای محدودکننده دولت در زمینه عمرانی و توسعه در استان صعده معترض بودند.
عقايد الحوثيها
* آنها به احياي روحيه اسلامي علاقه زيادي دارند. نمود اين اعتقاد در راهپيمايي روز قدس آنان بود که نفرات بسيار زيادي در ميدانهاي شهر گرد آمدند و شعار دادند.
* علاوه بر راهپيماييهاي مختلف، يمنيها شور خاصي در عاشورا دارند و عزاداري آنها درست شبيه به عزاداري مردم ايران پرشور و علاقه است. همين عوامل سبب شده است که بسياري آنها را از شيعيان دوازده امامي بدانند.
* آنها به زيديان امروزي انتقاد ميکنند چرا که اعتقاد دارند زيديان امروزي تنبل شدهاند و تظلمخواهي را رها کردهاند و دست از قيام کشيدهاند.
* طرفداري الحوثيها از انقلاب ايران و علاقهمندي آنها به امام خميني (ره) و آرمانهاي ايشان حتي از لبنانيان جنوب لبنان نيز بيشتر است!
حسين بدرالدين الحوثي همچون شهداي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي در ايران و شهداي حزبالله در لبنان و همه آزادگان حقطلب در سراسر جهان به امام خميني (ره) اقتدا كرد و با تمسک به اصل برائت از دشمنان اسلام، حركت خود را پس از آن آغاز كرد كه آمريكا به بهانه مبارزه با تروريسم القاعده، نيروهاي نظامي و امنيتي خود را در خاک يمن مستقر كرده بود.
او با درک درست زمان خود، مسئوليت تاريخياش را به خوبي انجام داد و به همراهي يارانش، شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل را به مدت يکسال در مساجد بزرگ يمن فرياد زد.
حسين بدرالدين تقريبا در تمامي سخنرانيهايش از امام خميني (ره) نام برده و به سخنان ايشان اشاره كرده است. اين اشارات كافي بود تا دولت يمن، تصور كند ايران از حسين بدرالدين حمايت مالي و نظامي كرده يا دست حزبالله را در جريان صعده ببيند و علامه بدرالدين و يارانش را اثنيعشري بداند، غافل از آنكه ارتباط حسين بدرالدين و يا شيعيان يمن با انقلاب اسلامي ايران، ارتباطي روحي، فكري، معنوي و عاطفي بوده است. آنان بر اساس اعتقادات و معيارهاي خود، از انديشههاي امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامي الگو گرفتند.
وجود بافت قبیلهای، حضور القاعده، دخالت کشورهایی چون عربستان و آمریکا در امور این کشور و وجود جنگ قدرت میان گروههای سیاسی مختلف، پیشبینی تحولات آتی یمن را با مشکل مواجه ساخته است. با این وجود کارشناسان بر این باورند که به رغم طولانی شدن روند انقلاب یمن در مقایسه با انقلابهای تونس و مصر، تداوم انقلاب میتواند در نهایت به پیروزی این انقلاب منجر شود و جوانان انقلابی نیز به آینده این انقلاب و تحقق بخش عمدهای از اهداف خود امیدوارند. اما مشکل اصلی این انقلابیون، سیاستهای ریاض و واشنگتن است که توافق کردهاند تحول در یمن نباید نتیجه انقلاب مردمی، بلکه کاملا باید برنامهریزی شده باشد به گونهای که منافع آنها را تامین کند.
اما در پايان اشاره به اين موضوع خالي از لطف نيست كه روایات متعددى از اهل بیت علیهمالسلام درباره انقلاب اسلامى و زمینهسازي ظهور حضرت مهدى (ع) در یمن وارد شده است كه برخى از آنها صحیحالسند هستند كه حتمى بودن وقوع این انقلاب را تصریح مىكند و آن را درفش هدایت و زمینهساز قیام حضرت مهدى و یارىكننده آن حضرت توصیف مىكند و وقت آن را همزمان با خروج سفیانى در ماه رجب یعنى چند ماه قبل از ظهور حضرت مهدى (ع) معرفى مىكند.
اما نام رهبر آن، در روایات معروف به "یمنى" است و روایتى نام وى را (حسن) و یا (حسین) و از نسل زیدبن على علیهم السلام یاد مىكند ولى این روایت از نظر متن و سند قابل بحث است.
از امام صادق (ع ) روایت شده است كه فرمود: «قبل از قیام قائم وقوع 5 علامت حتمى است: یمنى، سفیانى، صیحه آسمانى، كشته شدن نفس زكیه و فرو رفتن در بیابان.»
و نیز حضرت فرمود: «خروج سفیانى و یمنى و خراسانى در یك سال و یك ماه و یكروز و ترتیب آنها همچون رشته مهرهها پشت سرهم خواهد بود. پریشانى و سختى از هر سو پدید مىآید واى بر كسى كه با آنها مخالفت و دشمنى كند، در میان درفشها، هدایتكنندهتر از درفش یمین وجود ندارد، چرا كه درفش حق است و شما را بهسوى صاحبتان دعوت مىكند؛ وقتى یمنى قیام كند فروش اسلحه به مردم حرام است و آنگاه كه خروج كند به سوى او بشتاب كه درفش او درفش هدایت است و بر هیچ مسلمانى، سرپیچى از او جایز نیست و اگر كسى چنین كند از اهل آتش خواهد بود، زیرا كه او مردم را به حق و به راه مستقیم دعوت مىكند.»
و از هشام بن حكم نقل شده است كه گفت: «چون طالب حق خروج كرد به ابوعبدالله امام صادق (ع) گفته شد: «آیا امیدوارید این شخص یمنى باشد؟ حضرت فرمود: خیر، یمنى دوستدار على است و این شخص از آن حضرت بیزارى مىجوید» و در همین روایت آمده است كه «یمنى و سفیانى همچون 2 اسب مسابقه هستند و هر یك مى كوشد كه از دیگرى سبقت جوید.»
روایات مىگوید: یمنى در پى نبرد سفیانى با وى وارد عراق مىشود. نیروهاى یمنى و ایرانى جهت رویارویى با سفیانى وارد عمل مىشوند و از روایات چنین ظاهر مىشود كه نقش نیروهاى یمن در نبرد سفیانى نقش پشتیبانى از نیروهاى ایرانى است، زیرا از لحن اخبار چنین فهمیده مىشود كه طرف درگیر با سفیانى، مردم مشرق زمین یعنى یاران خراسانى و شعیب هستند و گویا یمنىها پس از یارى رساندن به آنان به یمن بازمىگردند.